جدول جو
جدول جو

معنی حسن نسوی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن نسوی
(حَ سَ نِ نَ سَ وی)
ابن سفیان بن عامر شیبانی مکنی به ابوالعباس. محدث خراسان (213-303 هجری قمری). بود. او راست: ’الاربعین فی الحدیث’ و ’المسند فی الحدیث’. (هدیه العارفین ج 1 ص 269) (تذکره الحفاظ ج 2 ص 245) (تاریخ الخلفای سیوطی 256) (اعلام زرکلی چ 1 227)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِ اَ سَ)
ابن مرتضی آل اسدالله دزفولی کاظمینی معاصر. چند دیوان به عربی دارد. (ذریعه ج 9 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ)
خوش خلقی:
بیاموز از عاقلان حسن خوی.
(بوستان)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَسْ سی)
مکنی به ابوهاشم. نهمین تن از ائمۀ رسی در سعدا از 426 تا 430 هجری قمری فرمانروایی کرد
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ نَ سَ)
در اصطلاح علم بلاغت، آوردن کلمات را بدنبال یکدیگر بطور زیبا و رسا میباشد. و مثال آن را ’و قیل یا ارض ابلعی مائک و یا سماء اقلعی...’ (قرآن 44/11) آورده اند. (کشاف اصطلاحات الفنون از اتقان)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَ)
ابن یوسف بن عمر، ملقب به ملک مسعود بن ملک مظفر. از ملوک یمن است و در 723 هجری قمری در زندان درگذشت. (زرکلی چ 1 ص 244 بنقل از عقوداللؤلؤیه ج 2 ص 14)
ابن علی بن رسول. از فرمانروایان بنی رسول یمن بود. و در 662 هجری قمری در زندان درگذشت. (العقود اللؤلؤیه ج 1 ص 35 و 97 و 147) (زرکلی ص 233)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَ ضَ)
میرسید حسن رضوی، او راست: نهایهالمأمول فی حاشیه کفایهالاصول. (ذریعه ج 6 ص 187)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن علی خراسانی شاعر. متخلص به سوزی درگذشتۀ 1014 هجری قمری دیوان شعر فارسی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 291)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سِ)
از شاعران فارسی زبان بنارس هند بود. شعر او در صبح گلشن بنقل از نشتر عشق آمده است. (ذریعه ج 9 ص 243)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بُ سَ)
ابن کوسج عمر واعظ جامع قلعه و درگذشتۀ 1066 هجری قمری او راست: رسالۀ تعدیل الارکان در نماز. (هدیه العارفین ج 1 ص 291)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بُ نَ)
آق حصاری، ملقب به ملا کافی. او راست: نورالیقین که در 1014 هجری قمری به پایان رسانیده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ بَ)
صنعانی بن عبدالاعلی. محدث است. در تاریخ اسلام، عنوان محدث جایگاهی رفیع دارد. محدثان کسانی بودند که با تکیه بر حافظه قوی، دقت علمی و تقوای فردی، روایات پیامبر اسلام را از طریق زنجیره ای از راویان نقل می کردند. آنان نه تنها روایت گر، بلکه نقاد حدیث نیز بودند و با طبقه بندی راویان، به اعتبارسنجی احادیث کمک شایانی کردند. آثار بزرگ حدیثی نتیجه تلاش محدثان است.
لغت نامه دهخدا
(نَ قَ)
حسین (سید...) بن سیددلدارعلی نقوی لکهنوئی. از فقها و علمای امامیۀ هندوستان است و در 17سالگی به مقام اجتهاد رسیده و به سال 1273 هجری قمریدر لکهنو درگذشته است. از تألیفات اوست: اصالهالطهاره. الافادات الحسینیه. الامالی. التجزی فی الاجتهاد. تجویدالقرآن. حاشیۀ شرح هدایه. الحدیقه السلطانیه فی المسائل الایمانیه، به زبان فارسی. روضهالاحکام. طردالمعاندین فی مسأله اللعن علی المنافقین. المجالس المفجعه. مناهج التدقیق. الوجیز الرائق. و نیز تفسیر چند سوره از قرآن. رجوع به ریحانهالادب ج 4 ص 231 شود
حسین (سید...) بن سیددلدارعلی نقوی لکهنوئی. از علمای امامیۀ هندوستان است و به سال 1260 هجری قمری در لکهنو وفات یافت. او راست: الباقیات الصالحات، به زبان اردو. تحقیق معنی ان شأالله. حاشیۀ تحریر اقلیدس. حاشیۀ شرح تحریر اقلیدس. تذکره الشیوخ و الشبان. رجوع به ریحانه الادب ج 4 ص 230 شود
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَ سَ)
افندی. او راست: ’تنویرالبرهان’ در شرح البرهان کلنبوی (منطق) که در سال 1295 هجری قمری تألیف کرد و در آستانه بی تاریخ چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن مسعود، ملقب به نورالدین مغربی و مکنی به ابوالوفاء منسوب به یوس قبیله ای از بربر. به مکه شد و بازگشت و در 111 هجری قمری درگذشت. او راست: تذکره الغافل و دیوان شعر و سیزده کتاب دیگر که در هدیه العارفین ج 1 ص 296 یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ سا)
نوعی تفنگ قدیمی ساخت ایران
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نَ)
ده کوچکی است از دهستان انگالی بخش برازجان. سکنۀآن 44 نفر هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ نَ)
ابن علی مولوی رومی شیخ زاویۀ مولویان قاهره و متخلص به نظمی بود و در استانبول 1125 هجری قمری درگذشت. دیوان شعر ترکی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 297)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ هَِ رَ)
شیخ حسن هروی، او راست: ’انقلاب طوس’ که در 1336 هجری قمری چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ صَ فَ)
فرزند سلطان محمد مکفوف پسر شاه طهماسب، که شاه اسماعیل دوم او را کشت. اشعاری از وی در مجمعالفصحاء (ج 1 ص 22) و مجمعالخواص (ص 26) آمده است. (ذریعه ج 9 ص 240)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَ لَ)
ابن علی بن حسن بن عمرالاشرف بن زین العابدین علوی هاشمی، مکنی به ابومحمد اطروش. سومین پادشاه علویان طبرستان است. در 225 هجری قمری متولد و پس از قتل محمد بن زید در 287 هجری قمری به امامت زیدیان طبرستان منصوب شد. و چون مغلوب گردید، سیزده سال در دیلم بزیست و مردم آنجا را از مجوسیت به اسلام خواند و زیدی کرد و لشکری از ایشان تهیه نمود و به طبرستان حمله کرد و آن را در 301هجری قمری گشود و لقب ناصر گرفت و چون کر بود به اطروش معروف شد. در آمل به سال 304 هجری قمری درگذشت. او راست: ’الاذان و الاقامه’، ’اصول الزکاه’، ’الایمان و النذور’، ’بیع امهات الاولاد’، ’الحدود’، ’الرهن’، ’الشفعه’، ’الصلاه’، ’الصیام’، ’الطهاره’، ’السیر’، ’الغصب’، ’الاقامه’ و ’المناسک’. (هدیه العارفین ج 1 ص 269)
ابن محمد بن اسماعیل بن زید. معروف به داعی کبیر و حسن بن زید. رجوع به حسن طبری بن محمد بن اسماعیل شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ نَ سَ)
ابن خضر بن یوسف فقیه حنفی قاضی. متوفی در بخارا 425 هجری قمری او راست: ’فتاوی’. (معجم المؤلفین از کشف الظنون). و در هدیه العارفین ج 1 ص 309 نام او حسن وکنیتش ابوعلی و مرگش در 428 هجری قمری یاد شده است
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ نَ قَ)
ابن رشید بن قاسم حسینی رضوی هندی نجفی حائری. در کربلا در 1170 هجری قمری درگذشت. دیوان شعر به نام ذخائرالمال و یک بدیعیۀ به قافیه و وزن برده دارد و شاگرد سید نصرالله مدرس حائری بود. (ذریعه ج 9 ص 248 و ج 10 ص 7) (معجم المؤلفین)
ابن بنده حسین لکهنوی بن محمد بن سیددلدار علی نقوی که در 1325 هجری قمری درگذشت. او راست: الدرالنضید و جز آن. (ذریعه ج 8 ص 81 و ج 13 ص 299)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
دهی است از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد در 25هزارگزی باختر بجنورد و 7هزارگزی جنوب شوسۀ بجنوردبه مراوه تپه. کوهستانی و سردسیر است. 438 تن سکنۀ شیعۀ ترک و فارس زبان دارد. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
نوعی تفنگ سرپر قدیمیوجه تسمیه ی این نام مأخوذ از اسامی دو
فرهنگ گویش مازندرانی